سلام
در نیویورک یک نسحه از نبود زندگی تا چرم به صفحه فروشی جان زاوزولا که به درستی بهشت متال نام داشت راه یافت . زازولا به سرعت متالیکا را استخدام که به شرق بیاید و چند برنامه اجرا کرده و آلبومی ضبط کند . گروه به نیویورک رفت ، تنها برای اینکه به اطلاع گرداننده / تولید کننده خود برساند که : (( نوازنده گیتار لید گیتارمان باید برود )) رادی مارک ویتاکر گیتاریست گروهی در سانفرانسیسکو که از پیش می شناخت پیشنهاد کرد و در اول آوریل 1983 کرک همت به متالیکا پیوست . آلبوم اول متالیکا ، (( همه شان را بکش )) در اواخر 1983 انتشار یافت .
مغزم را پر می کنید با به اصطلاح معیار های خود
به دنبال انتشار (( همه ان را بکش )) گروه به اجرای کنسرت در شهر های مختلف پرداخت . در سال 1984 آلبوم با نام (( بر آذرخش بران )) ضبط و منتشر شد . این آلبوم در حالیکه لحن معترضانه (( همه شان را بکش )) را حفظ کرده بود هم از لحاظ موسیقی و هم از لحاظ مفاهیم شعری از آلبوم اول پخته تر بود . قابل توجه ترین آهنگ از میان 8 ترانه (( بر آذرخش بران )) ترانه چهارم است یعنی (( رنگ باختن به سوی سیاهی )) . این آهنگ الهام گرفته از دزدی وسایل گروه در اوایل همان سال در بیستون بود ، به شکل نسبتا ژرفی به موضوع شکست و ناکامی می پردازد . ترانه های دیگر از (( سفینه عشق اچ - پی )) و فیلم (( ده فرمان )) الهام گرفته شده اند . گروه قراردادی با موسسسه بزرگ مدیریت (( کیو - پرایم )) ئ درست بعد از آن با کمپانی معروف ضبط (( الکترا )) بست