تنظیم های خوبی نداشتند پس این از نظر تنظیم پس تنها صرف یافتن یک نت بسنده نکنند و به تنظیم این قطعه توجه کنند و به نحوه انگشت گذاری و گاهی باید قطعه را در پوزیسیون های مختلف اجرا کرد تا بهترین نوع انگشت گذاری را انتخاب کنند که خود به مهارت بالایی نیازمند است دوم اینکه شاگردها باید یاد بگیرند که قطعات را چگونه جمله بندی کنند .
نکته ای که شاید خیلی کم به آن توجه میکنند تنفس کردن در قطعه و اینکه کجا احتباج به این کار هست تنها تکنیک و سرعت انگشتان نیست و یا اینکه فقط یخواهیم بگوییم باخ میزنم !
باید در اجرای قطعات فکر کرد چونکه هر نت باخ مهم است باید در مورد هارمونی ان اطلاعات داشته باشد پس باید قطعه را مانند یک موزیسین آنالیز کند در مورد سبکش باید بداند و خصوصیت قطعه . مقلا اینکه ساراباند چه رقصی است یا پرلود چه ویژگی دارد .برای اجرای یک فوگ از باخ باید بداند فوگ اصلا یعنی چه؟
پس داشتن دانش بالا از موسیقی نیازمند است نه تنها اجرای قطعه از روی نت بدون داشتن هیچ تفکری درمورد آن.
در ایران در بین نوازندگان گاهی جملاتی را میشنویم مانند اینکه بهترین اجرای باخ توسط فلان نوازنده است ؟یا اجرای فلان قطعه از یک نوازنده؟!
این تفکر که بگوییم بهترین اجرا مثلا از فلان نوازنده است در آمریکا اصلا وجود ندارد هر اجرای خوبی زیبایی های خاص خودش را دارد و اصلا این معیار انتخاب یک نفر کاملا اشتباه است شاید شما تنها از بین چند اجرای مختلف از یک اجرای یک نوازنده خوشتان بیاد این ملاکی بر این نیست که آن اجرا بهترین باشد! و این شیوه و تفکر از موسیقی اصلا حرفه ای نیست .
منتقدین گیتار در آمریکا چه کسانی هستند و نفد اصولی چه ویژگی دارد؟
اصولا نفد را باید یک کسی بنویسد که خودش موزیسین خوبی باشد و همچنین اینکه نوازندگی کرده باشد و نکته مهمتر باید با دید بازی با موسیقی برخورد کند و روشنفکر باشد تحمل کارهای جدید و نوآوری را داشته باشد
.پس نباید بگوید که موسیقی فقط باید به این صورت اجرا شود و آدمهایی هستند که حاضرند یک اجرای جدیدی هم بشنوند شخصی مثل نایجل کندی که ۴ فصل ویوالدی را روی ویلن اجرا کرد و غوغا کرد پس نمیشه گفت موزیک و اجرای یک نفر فقط خوب هست و منتقد باید به این نکات توجه کند .
خوبی موسیقی در همین مورد هست مثلا نوازنده اجرای با تمپویی متفاوت از یک قطعه را میکند شاید من خوشم نیاید اما به کارش به دلیل جدید بودن و تفکرش اهمیت میدهم .
مثلا خودم یک مدتی برای دو سال نقد مینوشتم برای یکی از مجلات معتبر
American Record Guide
در آمریکا که دهها آلبوم جدید گیتار برای بنده ارسال میکردند تا برای آنها نقد بنویسم و نظرم را در مورد اجرا آنها بنویسم پس باید به نکاتی که ذکر کردم توجه کافی داشته باشم.
مدرسین گیتار در کنسرواتوارهای آمریکا چه ویژگی را دارا میباشند؟و چگونه انتخاب میشوند؟
در آمریکا اگر در کنسرواتوار بخواهید درس بدهید اقلا 50 نفر برای این کار اقدام میکنند و گیتاریستهایی هستند که بسیار خوبند و حتی دارای مدرک دکترا میباشند . که باید چندین مسابقه بین المللی گیتار را برده باشند .
که ابتدا باید مشخصات خودشان را بدهند سپس تعدادی را انتخاب میکنند سپس باید نواری از کارهایشان ارائه دهند و بعد مصاحبه و سپس کنسرت و در نهایت هیات ژوری که کلا ۵-۶ مرحله دارد چون کسی که در کنسرواتوار تدریس میکند باید شخص بسیار خوبی از همه لحاظ باشد و انتخاب این شخص خودش یک نوع مسابقه است!
و تنها تدریس گیتار هم نیست. کسی که انتخاب میشود باید با سایر معلمین آنسامبل ( گروه نوازی ) بزند و با سایر سازها آشنا باشد و کلا باید موزیسین درجه یک باشد تا بعنوان مدرس کنسرواتوار انتخاب شود.
ادامه دارد
سلام
بررسی گیتار
گیتار به سازهای گروه کوردوفن Cordophones تعلق دارد ، از این جهت که سیمهای آن در اثر ارتعاش تولید صدا میکنند.
به هر حال گیتاری که به شکل امروزی میبینیم ، نتیجه تکامل آن در طی قرنهاست.
عده ای بر این عقیده اند که گیتار از مصر سرچشمه گرفته استو عدهای نیز بر این نظرند که آن از سیتارای یونانی-آشوری Greek Assyrian Cithara که بوسیله رمیها به اسپانیا آورده سده گرفته شده است.
اما به نظر می رسد که جد بزرگ تمام سازهایی که ما به عنوان کوردوفون از آنها یاد کردیم یک کمان موسیقی باشد که تنها یک سیم ساده به دو سر آن متصل بوده است که با کشیدن و رها کردن سیم صدایی در کمان ایجاد میشده که این صدا بوسیله یک تقویت کننده صوت که به آن متصل بوده تقویت میشده است.
از آنجائیکه این سیم تنها یک صدای ساده ایجاد میکرده برای داشتن چندین صدا ابتدا یک سیم دیگر و سپس چندین سیم به اندازه های کوتاهتر به کمان بسته شده و از این طریق چندین صدا تولید گردیده.
ازدیاد این سیمها و افزوده شدن یک جعبه تشدید صوت منجر به اختراع چنگ کمانی Harp Arqueeگردید. سپس سازی متشکل از مجموعه ای از سیمها به نام لیر ظهور کرد که در آن سیمهایی به طول مساوی کار گذاشته شد.
یونانیها دو نوع لیر داشتند ، یکی به نام لیرا و دیگری به نام کیتارا، کیتارا بوسیله رمیها تغییر شکل یافت و نام گیتار نیز از همین کلمه گرفته شده است .
بعدها رو می ها برای نخستین بار سازهایی چون سیتارا ، پاندورا Pandora و فیدیکولا Fidicula را نواختند و از این راه آلات کوردوفن در تمام اروپا رواج یافت.
در واقع نخستین گیتارهای واقعی در آغاز دوره رنسانس به ظهور رسید . این گیتار ها به دلیل داشتن بدنه ای باریک و شکلی مدور متمایز بودند.
به تدریج در قرنهای چهارده و پانزده پسوندهای موریسکا و لاتینا حذف شد و در سراسر اروپا آلات موسیقی خانواده گیتار با اسمهایی از قبیل : گیتارا ، گیترنه،گیترن Giteren( سازی سیمی مفتولی و منسوخ شده شبیه به گیتار که به زبان فرانسوی گیترنه و به زبان اسپانیایی گیتارا گفته می شد.) و شیتارا معین شدند.
در همان زمان گروه زیادی از سازهای خانواده کوردوفن ، با اسمهایی از قبیل: ویهوئلVihuelaا در اسپانیا و ویولا Viola در ایتالیا خوانده می شدند.
بعضی از این سازها با آرشهde arco ، بعضی با مضراب de penolaو بضی دیکر هم با انگشتde mano نواخته می شدند.
از ویهوئلای انگشتی ( ویهوئلا دمانو ) نوعی گیتار پدید آمد.
درطی قرنهای چهارده و پانزده در شکل گیتار و ویهوئلا تغییرات قابل توجه ای بوجود آمد به تدریج در پهلوهای آنها فرورفتگی ایجاد شد و در قرن شانزده هر دو ساز آشکارا شبیه گیتار شدند.
در قرن شانزده این دو ساز در اسپانیا بسیار رایج بودند و نوازندگی با انگشت به حدی عمومیت پیدا کرد که پسوند de mano در این کشور به کلی از اسم این سازها حذف شدند.
از آن پس گیتار بدنه ای بزرگتر و شکلی مدورتر به خود گرفت .
در قرن شانزده این دو ساز در اسپانیا بسیار رایج بودند و نوازندگی با انگشت به حدی عمومیت پیدا کرد که پسوند de mano در این کشور به کلی از اسم این سازها حذف شدند.
ویوئلا (یعنی نوع اشرافی گیتار ) در اسپانیا به منزله لوت در سایر نقاط اروپا بود. در طی قرن شانزده گیتار در دربار فرانسه دوران اوجی را پشت سر گذاشت.
در آن زمان گیتار چهار کر (” Choeurs این کلمه معادل انگلیسی آن course است
، در اصل به معنی هم آهنگی و همسرائی است ولی در اینجا به معنی سیم های جفت که گاهی با اکتاو یکدیگر کوک میشده اند.به این ترتیب مثلاً گیتار پنج کر دارای ده سیم بود که دوتا دوتا با هم کوک میشدند”.) وجود داشته گر چه در اوایل قرن هفدهم گیتار چهار کر همراه با ویهوئلا جای خود را به گیتار پنج کر دادند.
ظاهراً در قرن شانزدهم میلادی بود که گیتار پنج کر در اسپانیا ظهور کرد.در اوایل قرن هفده گیتار پنج کر در اسپانیا طرفداران زیادی داشت و در کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا نیز رواج یافت.
در این عصر، گیتار در اسپانیا سازی مردمی بود در صورتی که در ایتالیا تا حد بسیار زیادی یک ساز اشرافی به شمار می آمد.در نیمه قرن هجده هنوز هم گیتار پنج کر ساخته میشد ولی کمیت آن رو به کاستی میرفت.ضمناً گیتارهای این دوره اندک تفاوتی با گیتارهای قرن هفده داشتند.سالهای 1770 و 1780 گیتار پنج کر جای خود را به گیتار شش کر تغییر داد و در فرانسه و ایتالیا گیتار با سیمهای ساده جای گیتار با سیمهای جفتی را گرفت .در فاصله سالهای 1770 تا 1850 روی ساختمان آن تجربیات فراوانی به عمل آمدو عاقبت تمام این کارها منجر به خلق گیتار مدرن گردید.در سال 1780 ،گیتار شش کر به اسپانیا معرفی گردید و بسیار رواج پیدا کرد.
اسپانیاییها در فنون ساختن این ساز به طور چشمگیری پیشرفت کردند.
بیشتر این نوع گیتارها در اسپانیا از جنوب گشور آمده بودند.شهر کدیز که در نزدیکی سویا واقع شده بود، مرکز عمده تولید گیتار محسوب میشد. در ضمن گیتارهای ساخت ای دو شهر (کدیز و سویا ) بسیار پر نقش و نگار بودند.
پرتغالیها نیز در ساختن گیتارهای شش کر رهروی اسپانیایی ها بودند.
اسپانیایی ها مثل پرتغالی ها سالهای زیادی پس از باب شدن گیتار با شش سیم ساده همچنان گیتار شش کر را ترجیح میدادند.
البته این کار ناشی از بی اطلاعی آنها نبود. در حقیقت مردم این دو کشور کاملاً در جریان تغییر و تحولات گیتار شش سیم تکی در سایر نقاط اروپا بودند و لیکن اسپانیاییها از توانایی گیتار شش کر در همراهی آوازهای اندلسیایی و رقصهای آن کاملاً مطلع بودند و به این خاطر مدتهای مدیدی پس از باب شدن گیتار شش سیم تکی همچنان از گیتار شش کر استفاده میکردند.
اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده دورا تحول گیتار محسوب میشود و فرانسویها و ایتالیایی ها در امر تبدیل گیتار به یک ساز شش سیم ساده و نیز تدوین کوک مدرنپیشگام بودند.
در طی این سالها گیتار با شش سیم ساده نسبتاً شکل استانداردی پیدا کرد و نیز همراه با رایج شدن سیمهای تک،خرک گیتار نیز تغییراتی یافت به صورتی که سیمها به آن گره میخوردند.ترقی چشمگیر گیتار در اوایل قرن نوزده یکی از نمات برجسته تاریخ آن است
گیتارهای ساخت آنتونیو د تورس خواردوی اسپانیایی (Antonio de Torres Jurdo) 1892-1817شباهتهای کامل خود را به گیتارهای امروزی نشان میدهند.
تورس مشهور ترین و پیشروترین گیتار ساز جهان به شمار می آید.
از تحولات بعدی که در گیتار بوجود آمد، نایلومی کردن سیمهای گیتار است.نخستین سیمهای نایلونی، ساخت کارگاه سیم سازی آلبرت آگوستین (Albert Augustine)بود.
قبل از این سیمهای زیر گیتار همه از جنس روده (زه) و سیمهای باس آن از جنس ابریشم نتابیده بوده که نوار فلزی به دور آن می پیچیدند.
این نوع سیمها اشکالات قابل ملاحظه ای داشتند. ازجمله اشکالات آنها میتوان به آسانی از کوک خارج شدن آنها،مقاومت کم و عدم یکنواختی ضخامت آنها بود که ارتعاشهای غلطی را به دنبال داشت.
همانطور که معرفی و ساخت گیتار مدرن را به تورس نسبت میدهند، عامل غنای موسیقایی و فنی این ساز را نیز عموماً به فرانسیسکو د آسیس تارگا ایکسیا (Francisci de Asis Tarrega Eixea 1852-1990)نسبت میدهند.
تارگا نوازنده بزرگی بود که اصول تکنیکی محکمی این ساز پایه گذاری کرد و اما تحول وسیع این ساز
را بیشتر مرهون فرناندو سور (Fernandi Sor) ودیونیزیو آگوادو که هر دو اسپانیایی هستند میدانند.
در واقع اسپانیا تنها کشوری بود که پس از رواج یافتن گیتار،مردم آن دیگر هرگز از آن دل نکندند.
با اینکه سلیقه اشرافیت اسپانیا دائم در حال تغییر بود ولی مردم عادی برای همراهی رقص و آواز خود کماکان از گیتار بهره می جستند.
در حقیقت اسپانیا کشوری بود که میتوان گفت گیتار در آن ساز ملی به شمار می رفت و گیتار همچنان به عنوان یک عنصر اصلی زندگی باقی ماند.
دیدرو دالامبر صاحبان دائره المعارف در سال 1751 که هر دو از ادبا و نویسندگان بزگ فرانسه به شمار می روند،در دائره المعارف خود در مورد گیتار چنین اظهار داشته اند:
“صدای این ساز به حدی دلنشین است که برای تمام لطافتهای آن باید مطلقاً ساکت بود … بایستی با آن تکنوازی یا با صدای سازی از نوع خودش همراهی کرد …”
سلام
لیلی افشار
در مورد آلبوم جدیدتان کمی توضیح بدهید?اسمش Hemespheres هست و در این آلبوم از قطعات آهنگسازانی همچون : رضا والی - جرارد دروژرد - جان اشنایدر استفاده شده قطعاتی از اطراف دنیا با فرهنگهای مختلف . مثلا قطعه ای مانند قره توپراق ( خاک سیاه) از عاشیق ویصل که قطعه ای محلی ترکیه ای هست و بسیار هم مشهور که ریکاردو مویانو آنرا برای گیتار تنظیم کرده است .
وجود قطعه گذار از رضا والی و فانتزی مرغ سحر با حال و هوای موسیقی ایرانی آیا نیت و دلیل خاصی داشته است؟
من میخواستم حتما در آلبوم جدیدم موسیقی از ایران وجود داشته باشد من در طی این سالها همه نوع موسیقی اجرا کردم و خیلی دوست داشتم که قطعه ایرانی نیز برای گیتار وجود داشته باشد تا بنوازم .
بهمین خاظر از رضا والی خواستم تا قطعه گذار را بنویسد و بسیار در آمریکا این کاربازتاب خوبی داشت و مجله های مختلف گیتار وبرنامه های مختلف رادیویی در مورد این آلبوم با بنده مصاحبه کردند.
آیا تنها در زمینه اجرا قعالیت داشته اید ؟ آهنگسازی چطور؟
در طی دوران تحصیل علوم مربوطه به آهنگسازی را خواندم اما بیشتر هدف و کارم اجرا هست و لی با بسیاری از آهنگسازان کار کرده ام و در مورد قطعات همفکری داشته ام در آخر شاید کاری که بیرون می آمد کار مشترکی بود همانند اینکه با هم این قطعه را نوشتیم.
آیا به نوازندگی بر روی صحنه علاقمندید یا ضبط؟
من از اجرا بر روی صحنه خیلی لذت میبرم و علاقمندم چراکه انرژی شنوندگان تاثیر بسیار زیادی بر روی نوازندگی من دارد و حتی آکوستیک سالن زدر استودیو شما تنها هستید و خیلی باید کار دقیق انجام بشود.
آیا کارهای جدیدی در دست تنظیم دارید؟
بر روی چند قطعه محلی دیگر مشغولم و عجله نمیکنم چونکه همیشه این ایده ام بوده که باید کار را با نهایت کیفیت و دقت انجام دارد و با تفکر که امیدورام در آینده این کارها نیز به پایان برسد و انتشار یابد
در مورد تاریحچه گیتار کلاسیک میتوانید توضیح دهید؟و چرا آهنگساز بزرگی مانند باریوس تا سالها ناشناخته ماند ؟
در قرن ۱۸ گیتار با نوازندگانی چون سور و جولیانی پا به عرصه گذاشت و سپس تارگا که سمبل گیتار مدرن میباشد چرا که حتی از نظر ساختاری گیتار دوره سور و جولیانی با گیتار امروزی تفاوتهایی داشتند
در گذشته از گیتار تنها بعنوان ساز همراه کننده استفاده میشد و بخاطر حجم صدای کمش قطعات کوتاه برای آن ساخته میشد بنابراین خیلی طول کشید تا گیتار بعنوان یک ساز مهم بر روی صحنه بیاید که این کار احتیاج به نوازندگان خوبی داشت که سور و جولیانی خدمت بزرگی در این راه انجام دادند.
در کتابی که به بررسی زندگی باریوس نوشته شده گفته میشود که او با آندره سگوویا در آرژانتین ملاقات کرد اما سگویا به او هیچ کمکی نکرد تا به آمریکا برود و کنسرت بگزاردخیلی ها میگویند از روی حسادت بوده که این کتاب اینگونه دلیل محجور ماندن باریوس را بیان میکند .
باریوس هم بعد از مدتی که با فرم و لباس غربی بر روی صحنه حاضر میشد از فرهنگ غرب خود را جدا کرد و به پاراگوةه و آرژانتین رفت و مثل سرخپوست ها لباس پوشید و بنوعی به فرهنگ بومی خودش رجوع کرد و کشف بزرگ جان ویلیامز بود که این اهنگساز را با نوازندگان و دنیای گیتار کلاسیک آشنا کرد . و قطعات باریوس هم در سبک فولکوریک پاراگوئه هست و هم در سبک غربی مانند والسهایش در کل باریوس یکی از مهمترین آهنگسازان گیتار کلاسیک قلمداد میشود
نظرتان در مورد تنظیم قطعات سایر سازها برای گیتار چیست و یک تنظیم خوب چه ویژگی باید داشته باشد؟
اگر بخواهیم قطعه ای را تنظیم کنیم باید کاری کرد که جوری بنظر بیاید که این قطعه از ابتدا برای ساز گیتار نوشته شده باشد نه اینکه با سختی قطعه ای از ساز دیگر را تنظیم کنیم و نوازنده را دچار مشکل کنیم مانند قطعات شوپن که تنظیم آنها با توجه به تکنیک خاص انها بر روی پیانو و صدادهی مورد نظر کار بسیار سختی است که بر روی گیتار اجرا شود.
ونباید آنها را سخت کرد و باید جوری باشد که آسان بنظر بیاد .
خیلی از سوئیت های باخ را آنقدر باس و لگاتو اضافه کرده اند که واقعا نواختنش سخت شده گاهی اوقات وقتی خودم در دانشگاه بودم میدیدم که بسیاری از ویولونسلیست ها قطعات باخ را به راحتی اجرا میکردند و بدنبال آن نوازنده گیتار با مشقت و سختی قطعه را بر روی ساز خود اجرا میکرد که باعث تعجب نوازندگان دیگر میشد.
پس تنظیم مناسب توسط شخص آگاه و با دانش بالا از موسیقی الزامیست و بیشترین مشکلی که در اینجا هست شاید همین نداشتن قطعات با تنظیم درست هست و جالب اینکه حتی در قطعاتی که برای خود گیتار نوشته اند نیز مشکل وجود دارد و آن هم مشکل انگشت گذاری که یکی دیگر از موارد بسیار مهم در نواختن گیتار میباشد در حالیکه نواختن ملاک نیست بلکه تفکر بر خود قطعه و انگشت گذاری صحیح بسیار مهم است.
ادامه دارد . . . . . .
سلام
Joe Satriani
ستریانی در سال 96 با Pat Martino نوازنده بزرگ Jazz در ضبط دو آهنگ Ellipsis و Never & After برای آلبوم All Sides Now همکاری کرد. همچنین در نوامبر همان سال آلبوم A ـ Merry Axemas Guitar Christmas به کوشش Vai منتشر شد که در آن 11 نوازنده برتر گیتار از جمله Jeff Beck ، Eric Johnson ، Steve Morse ، Richie Sambora ، Brain Setzar Orchestra ، Wayne Shephard Kenny و Satriani هر کدام یکی از آهنگهای کلاسیک کریسمس را انتخاب و اجرا کردند.
فوریه سال 1998 تک آهنگ (Single)Ceremony (از آهنگهای Crystal Planet) در امریکا عرضه شد و به دنبال آن در مارس 1998 هشتمین آلبوم جو، Crystal Planet به تهیه کنندگی Mick Fraser (تهیه کننده G3 ، Metallica ، AC/DC) منتشر شد.
در همان ماه آهنگ Summer Song نامزد جایزه Grammy شد و تور بزرگ Crystal Planet در آمریکا آغاز شد.
در ماه می سال 1998 تور G3 در اروپا همراه Uli Jon Roth (گیتاریست گروه Scorpions) و Michael Schenker (گیتارست معروف گروههای Scorpions,UFO) برگزار شد.
از نکات استثنائی این تور این بود که در لندن Brain May (گیتاریست گروه Queen) و در فرانسه Patrick Rondat (گیتاریست سبک Newage که در دو آلبوم Jean-Michel Jarre همکاری داشته) به عنوان نوازنده مهمان اجرا داشتند. در ماه جولای همان سال ادامه تور Crystal Planet برگزار شد. همچنین آهنگ A Train Of Angles (از آلبوم Crystal Planet) در سال 1999 نامزد جایزهGrammy شد.
14 ژوئن سال 2000 یکی دیگر از آلبومهای ستریانی Engines of Creation، توسط Epic منتشر شد. در هزاره جدید سبک ستریانی هم در این آلبوم تغییر کرد و زمینه شناخته شده راک آهنگهایش جایش را به زمینه تکنو و الکترونیک داد، البته با همان ملودی های سرعتی، با ابهت و (ستریانی یی).
این آلبوم شاید برای خیلی ها به خصوص گیتاریست ها، بیگانه باشد. او در این اثر به دنیای DJ ها و Re-mixer ها پا نهاده و با استفاده از استعداد و خلاقیتش بین گیتار و تکنو، پیوندی به وجود آورده است.
سال 2001 در ادامه تورهای G3 ستریانی و دوست باوفاش Vaiاین بار با John Petrucci (گیتاریست گروه Dream Theatre) به برگزاری تور پرداختند.
اجرای زنده بعدی ستریانی Live In San Francisco بود که در 19 ژوئن 2002 عرضه شد. لازم به ذکر است که جو قبل از San Franciscoبا گیتاریست های زبردستی همچون وینی مور Vinnie More و دوست همیشگی خودVai اقدام به اجرای زنده دیگری کردند.
نکته قابل توجه این کنسرت این بود که علاوه بر نوازنده بیس جو، بیسیست گروه وینی هم حضور داشت، یعنی اجرای آهنگها به همراه دو بیس که در نوع خود بی نظیر است.
آخرین آلبوم ستریانی با نام Strange Beautiful Music در 25 ژوئن سال 2002 و با سبک Rock-Instrumental روانه بازار گردید.
جو ستریانی با ارائه این آلبوم 59 دقیقه ای اعم از 14 آهنگ بار دیگر به دنیای موسیقی خود را بعنوان استاد مسلم گیتار الکتریک نشان داد.
آهنگهای Oriental Melody, Chords Of Life, You Saved My Life مهر تائیدی بر آهنگسازی این آلبوم می زند. ستریانی با ارائه این آلبوم نشان داد که هنوز توانایی های خود را در ساخت آهنگهای جاودانی از دست نداده است.
جو ستریانی در سال 2006 توری به نام Z`z که نام مخفف پسرش هست برگزار کرد .
پایان
سلام
Joe Satriani
در اکتبر سال1987، Surfing With Alien، آلبوم بعدی جو توسط Relativity Records منتشر شد و به سرعت او را به شهرت رساند. این آلبوم بیش از یک میلیون نسخه در امریکا به فروش رفت و پلاتینیوم شد و در سطح جهانی جو را به عنوان یک عنوان یک نوازنده بزرگ گیتار مطرح ساخت.
این آلبوم برتریهای جو را در آهنگسازی، اجراهای گوش نواز، سریع و با ابهت به خوبی نشان داد. مدت زیادی از انتشار آلبوم نگذشته بود که جو به سوژه مجلات معتبر گیتار از جمله Guitar Player ،Guitar World ،Musician و… تبدیل شد.
Surfing With Alien به موفق ترین آلبوم Rock-Instrumental تبدیل شد. آثار جو به واسطه قابلیت خیره کننده اش در نواختن آنچه احساس می کند و آنچه مردم می خواهند بسیاری از آرزوهایش را برآورده کرد و موفقیتهای اقتصادی فراوانی برایش به همراه آورد.
در ماههای فوریه، مارس، سپتامبر و اکتبر سال 1988 جو در دو تور با Mick Jagger که از Rolling Stones جدا شده بود به عنوان نوازنده Lead Guitar شرکت کرد.
در نوامبر 1988 او آلبوم Dreaming #11 را منتشر کرد که سه آهنگ آن در 11 ژوئن همان سال در تور Surfing With Alien در San Diego ضبط شده بود. این آلبوم دومین نامزدی جایزه Grammy را نصیبش کرد. همچنین در این سال در یکی از آلبومهای Stuart Hamm بنام Radio Free Albemuth برای سه آهنگ گیتار زد.
اکتبر 1989 آلبوم بعدی جو بنام Flying in a Blue Dream منتشر شد که به زودی به آلبوم موفقی تبدیل شد. به خاطر این آلبوم او برای سومین بار نامزد جایزه Grammy شد و آلبوم جو بیش از 000/750 نخسه به فروش رفت. در این آلبوم ستریانی در شش آهنگ به عنوان خواننده هم ظاهر شده است. سال 1991 ستریانی به همراه Vai در آلبوم Hey Stupid با Alice Cooper همکاری کردند.
پس از تقریبا دو سال نوشتن و ضبط، آلبوم بعدی جو آماده شد. جولای 1992 آلبوم The Extremist به بازار آمد و به یکی از بزرگترین موفقیت های تجاری او تبدیل شد. آهنگ Summer Song چهارمین نامزدی جایزه Grammy را نصیب او کرد. از این آهنگ بعدا در تبلیغ واکمن Sony استفاده شد.
سال 1993 در ماه اکتبر آلبوم Time Machine (دو CD) با آهنگ هائی جدید و چند اجرای زنده به بازار آمد. این آلبوم به موفقیتهای زیادی دست یافت و پنجمین نامزدی Grammy را نصیبش کرد.
سال 1994 ستریانی به همراه گروه مطرح هارد راک Deep Purple به جای گیتاریست گروه Ritchie Blackmore در چند تور در ژاپن و اروپا شرکت کرد و پس از آن دوباره بر سر کار خود برگشت. او با Deep Purple هیچ ضبط استودیویی نداشت.
اکتبر سال 1995 هفتمین آلبوم او با نام Joe Satriani منتشر شد. تهیه کنندگی این آلبوم را Glyn Johns بر عهده داشت و آهنگ My Worid برای جایزه Grammy نامزد شد.
Glyn Johns تهیه کننده افسانه یی را که قبل از این تهیه کننده آلبومهای Honk Tonk Woman و Jumping Jack Flash (Rollin Stones) ،Let It Be (The Beatles) و آلبوم Led Zeppelin بوده است.
اکتبر سال 1996 تور بزرگ G3 (مخفف Ghiddrah 3 به معنای سه گیتاریست) با شرکت Vai دوست قدیمی جو و Eric Johnson در آمریکای شمالی در مقابل جمعا 90 هزار تماشاچی 24 بار اجرا شد.
همچنین مه 1997 تور G3 در اروپا با همراهی Vai و Adrian Legg برگزار می شود. 15 ژوئن 1997 تور G3 به همراه Vai، و گیتاریست جوان سبک راک - بلوز Wayne Shephard Kenny از پیروان Steve Ray Vaghaun و نوازنده دیگری بنام Robert Fripp (گیتاریست و نوازنده کیبورد سبک Progressive Rock/ Art Rock ، نوازنده گیتار در گروه مطرح King Crimson بین سالهای 69 تا 74) در امریکا شروع می شود و در نوامبر همان سال خاتمه می یابد. آلبوم G3 in Concert در ژوئن 1997 منتشر شد.
این آلبوم شامل یکی از کنسرتهای تور G3 در سال 96 به همراه Vai و Johnson بود که تحسین همگان را بر می انگیخت. در این آلبوم هر کدام از این سه گیتاریست سه آهنگ را با گروه خود اجرا کردند و در آخر بطور دسته جمعی آهنگهای:
Going Down ،Red House و My Guitar Wants Kill Your Mama را اجرا کردند.
سلام
joe Satriani
جو ستریانی Joe Satriani در پانزده جولای 1956 در Westbury وست بری نیویورک متولد شد. در سن چهارده سالگی (1970) پس از مرگJimi Hendrix ، گیتاریست افسانه ای راک و آشنا شدن با موسیقی او، به راک و نوازندگی گیتار (همانند اینگوی مالمستین Yngwie Malmsteen) علاقه مند شد، تیم فوتبالی را که در آن بازی می کرد ترک گفت و به سراغ گیتار رفت.
او پس از مدت کوتاهی، تقریبا یک سال، به تدریس نوازندگی گیتار به دیگران در وست بری پرداخت. جو برای هر جلسه تنها 5 دلار دریافت می کرد. استیو وای Steve Vai یکی از شاگردان او در این دوره است که هر دوی آنها به یک دبیرستان می رفتند.
جو در سال 1974، زمان کوتاهی را نزد دو نوازنده بزرگ Jazz مدرن، Billy Bauer (نوازنده گیتار) و Lennie tristano (آهنگساز و نوارنده پیانو) به یادگیری تکنیکهای نوازندگی و آهنگسازی گذراند. در سال 1978 به برِکلی در کالیفرنیا رفت و در آنجا به مدت 10 سال به آموزش گیتار پرداخت.
ستریانی در این مدت شاگردان زیادی را تربیت کرد که معروفترین آنها عبارتند از :
Steve Vai(شاگرد ارشد جو ستریانی )
Kirk Hammett (گیتاریست گروه Metallica)،
Larry Lalonde (گیتاریست گروه Primus)
، David Bryson (گیتاریست گروه Crows Counting)
،Charlie Hunter گیتاریست Jazz
،Alex Skolnick (گیتاریست فعال Heavy Metal که در گروههایی مثل Megadeth, Slayer, Judas Priest, White Zombie فعالیت داشته است)
و Stuart Hamm (نوازنده Bass که هم اکنون در گروه Joe Satriani ، Bass می نوازد) او در سال 1979 گروهی پاپ به نام The Squares با همکاری Jeff Compitelli به عنوان نوازنده درام (که هنوز هم درامر گروه ستریانی است) و Andy Milton نوازنده Bass تشکیل داد.
نخستین آلبوم او در سال 1984 یک آلبوم EP به نام Joe Satriani بود، شامل پنج آهنگ که توسط شرکت شخصی خودش، Rubina (بر گرفته از نام همسرش)، منتشر شد.
یک سال بعد در سال 1985 ضبط اولین آلبوم کاملش را در Relativity Records به پایان رساند و آلبوم در پانرده ماه بعد در نوامبر 1986 به بازار آمد. جو که توسط دوستش Vai به Relativity Records معرفی شده بود هزینه این آلبوم را با سرمایه شخصی اش تأمین کرده بود.
سپتامبر همان سال ستریانی به همراه گروه پاپ ـ راک Greg Kihn چند تور برگزار کردند.
توکه های فلامنکو
کلمه ی توکه (به معنی لمس کردن یا ضربه زدن مشتق شده و از این رو به معنی نوازندگی میباشد.)در واقع دارای سه مفهوم متفاوت است.یکی از این مفاهیم کل هنر نوازندگی گیتار فلامنکو می باشد به همانگونه که آواز به سبک فلامنکو و بیله رقص به سبک فلامنکو می باشد .همینطور می توانیم برای توصیف سبک یا روش منحصر به فرد یک گیتاریست فلامنکو وواژه ی توکه استفاده کنیم.اما سومین مفهوم توکه که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد به یکی ازاشکال مختلف ریتمیک در فلامنکو دلالت میکند مثل سولئارس که یکی از توکه های مهم فلامنکو می باشد.توکه های مهم دیگر در فلامنکو عبارتند از:سگریاس-آلگریاس-بولریاس-تانگوس و فاندانگوس
اسم هر توکه معمولا به صورت جمع بیان می شود .حرف س که درآخر آنه مشاهده می فرماییدهمان حروف اس در زبان اسپانیایی هستند که برای جمع بستن استفاده شده اند.هر توکه مثلا سولئارس شکل یا نوعی از فلامنکو می باشد.زمانی که با موسیقی فلامنکو بیشتر آشنا شوید میتوانید به راحتی توکه های مختلف را از یکدیگر تشخیص دهید.هر توکه دارای الگویی مشخص از ضربها و تاکیدهایی است که مرتبا تکرار می شوندو هر کدام نیز گام و ساختار هارمونیکی خاص خود را دارا می باشند.از نظر تاریخی توکه های مختلف در مناطق مختلفی به وجود آمده اند و اغلب نام این مناطق در اسم توکه ها منعکس شده است.نوع رقص-شعرو آوازهای توکه های مختلف نیز مخصوص به خود آنها میباشد.
بعضی از توکه ها فاقد ریتم منظم می باشند و از این جهت به آنها توکه های آزاد می گویند.بسیاری از انواع فاندتنگوس و اشکال مختلف منطقه ای آن از این نوع می باشند با این وجود اکثر توکه ها هم دارای ضربات منظم و هم دارای الگوی خاص ضربات تاکیدی می باشند که مجموع این دو کمپاس را تشکیل می دهد.
سولئارس
نام این توکه از لغت اسپانایی سولداد به معنی تنهایی گرفته شده است.همه ی فلامنکو شناسان اجماعا در این مسئله که سولئارس مادر فلامنکو است اتفاق نظر دارند.چرا که جوو فضای حاکم بر این توکه (از نظر تنالیته-توالی وتسلسل صدایی -تعویض آکوردها و...)و همچنین الگوی ریتمیک کمپاس سولئارس در بسیاری از توکه های دیگر فلامنکو یافت می شود.این توکه در هر سه فرم آواز-رقص و نوازندگی گیتار اجرا شده و در تنالیته لا (لا ماژور تونیک)و می(می ماژور تونیک)نواخته می شود ولی اکثرا آن را در تنالیته می اجرا می کنند.ریتم سولئارس نیز سه ضربی بوده و یک عبارت (کمپاس)آن از چهار میزان 3/4 و با تاکید روی ضربهای سوم-ششم-هشتم-دهم و دوازدهمتشکیل یافته است.لازم به ذکر است که سولئارس در پرتوار هر نوازنده-رقصنده و یا خواننده فلامنکو به طور حتم وجود داشته و نقش اساسی را ایفا می کند.
ریتم سولئارس شما را به درون فلامنکو هدایت می کند زیرا این توکه بیشتر عناصر حیاتی ریتم و هارمونی فلامنکو را دارا بوده و توکه های دیگر از آن سرچشمه گرفته اند.در اسپانیا هر دامشجوی گیتار فلامنکو با این توکه یعنی سولئارس شروع می کند.ساختار ریتمی (کمپاس)سولئارس دارای چنان نقش اساسی است که اگر بتوانید با درک و احساسی عمیق از ضربات تاکیدی این توکه کاملا به آن مسلط شوید در حقیقت بسیاری از مشتقهای یادگیری گیتار فلامنکو را پشت سر گذاشته اید .برای اینکه قدرت و شتاب آن را با تمام وجود حس کنید مجبور خواهید بود که آن را آنقدر به دفعات بنوازید که گاهی خوانواده و دوستانتان سرسام بگیرند.
همانند بسیاری موارد دیگردر فلامنکو ریشه های دقیق تاریخی سولئارس ناشناخته و بحث انگیز می باشند.احتمالا مهمترین مرکز رشد سولئارس به منطقه ی تریانا در سویلیا در اوایل قرن نوزدهم بر میگردد اما مناطق دیگری نیز آن را تحت تاثیر قرار داده اند .بسیاری معتقدندکه کانیاس و پولوس اشکالی قدیمی تر هستند اما برخی از مورخین فلامنکو سولئارس را قدیمی تر می دانند و آن را از مشتقات توکه هایی می پندارند که چندان جدی نبوده و تنها برای همراهی رقص یا آواز دستگاه یا توکه ی سولئارس دارای ریتمی جدی و با عظمت است که پر از احساسات پر حرارت و بسیار غم انگیز می باشد.شعر های سولئارس گاهی به طعنه داری مضامین فلسفی بوده اما اغلب پیرامون ماجراهای غم انگیز عشقی- ویرانی و مرگ می باشند.
شیرین خدادادی